- خط بییتن
از کسی خط مشی گرفتن
معنی خط بییتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بُ زُ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
مخطط شدن جوان ساده رو. موی بر عارض جوان درآمدن. (از آنندراج) :
سبزه ها از لاله زار خاطر شانی دمید
تا لبش خط زمرد رنگ بر بیجاده بست.
ملا شانی تکلو (از آنندراج)
سبزه ها از لاله زار خاطر شانی دمید
تا لبش خط زمرد رنگ بر بیجاده بست.
ملا شانی تکلو (از آنندراج)
در حال کار کردن، روان و جاری بودن
خواب آلود شدن
زیر گرفتن، سواره از روی چیزی گذشتن
گام برداشتن
ادرار داشتن، دچار ادرار شدن
خشمگین شدن
شتاب گرفتن
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
درد گرفتن استخوان
جاری و روان شدن، غلتیدن در سراشیبی
ترسیدن، به واسطه ی ترس از جایی جستن
غلتیده شدن
خواب به چشم آمدن، خواب آلود شدن
بر راه و رسم کاری تسلط داشتن
جلوگیری کردن، جلوی کسی یا چیزی را گرفتن
رها کردن، از دست دادن، کمک کردن
خون گرفتن، حجامت کردن
سهم خود را گرفتن دریافت حق و حقوق
چک بییتن
قلق کسی را به دست آوردن، طبع کسی را فهمیدن
پی گیری کردن، از هم گشودن، باز کردن چیز بافته شده
آغاز، آغاز و شروع دوباره ی کاری، طرح چیستان، برقرار شدن
بلند کردن
اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن، ته گرفتن غذا، نشستن برف بر زمین، بلند کردن، شالوده ریختن، اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن